تیتر یک - جایی برای پرواز اندیشه‌های خوب

تیتر یک - جایی برای پرواز اندیشه‌های خوب

تیتر یک - جایی برای پرواز اندیشه‌های خوب

بررسی اندیشه‌ استاد حسن عباسی

آخرین نظرات

سلسله مباحث غرب‏ شناسی - ۸

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۳۲ ب.ظ

سلسله مباحث غرب‏ شناسی -8 ؛ استاد حسن عباسی‏ (+pdf)
فصلنامه مکاتبه و اندیشه

http://s5.picofile.com/file/8128965118/Gharbshenasi8.jpg

جنگ‏‌هاى صد ساله    

پس از جنگ‏‌هاى صلیبى، جنگ‏‌هاى صد ساله آغاز مى‌‏شود. جنگ‏‌هاى صد ساله آخرین واقعه مهم سیاسى - اجتماعى قرون وسطى است. این مقطع از اهمیت خاصى برخوردار است، یعنى بر خلاف جنگ‏‌هاى صلیبى که منازعات تمدنى بین دو حوزه فرهنگ اسلامى از یک سو و یهودى - مسیحى از سوى دیگر بود؛ این بار منازعه، درون تمدنى و درگیرى‏‌ها بین تیره‏‌هاى مذهبى خود غرب بود. آخرین فرد کاپسیین‏‌ها که در دوران جنگ‏‌هاى صلیبى بر فرانسه و انگلستان حکومت مى‏‌کردند، پسر نداشت و نتوانست سلسله خودش را ادامه دهد. 

وقتى در 1328 میلادى حکومت کاپسیین‌‏ها منقرض شد، فرانسوى‏‌ها حکومت و سلسله جدیدى به وجود آوردند به نام والوواها؛ اما ادوارد سوم که شاه انگلیس و تابع حکومت کاپسیین‌‏ها بود، اعتراض کرد که حکومت باید به ما منتقل شود و حاکمیت بر تنه قاره اروپا را ما باید عهده‏‌دار باشیم. مشکلى که انگلیس داشت دورى و جزیره بودنش بود؛ البته جزیره بودن انگلیس در بسیارى از مقاطع برایش امتیاز محسوب شده و در بعضى از موارد هم مشکلاتى را برایش رقم زده است. یکى از مشکلاتش همین بود که چون در صحنه و در مرکز نبود، نتوانست به عنوان رهبر اروپا قد علم کند. 

از این مقطع بین ادوارد سوم پادشاه انگلیس و فرانسوى‏‌ها جنگ و درگیرى و منازعه درون تمدنى آغاز شد. این جنگ صد سال طول کشید و پایان مخاصمه و متارکه نیز حدود سى سال با جنگ بین کاتولیک‏‌ها و پروتستان‏‌ها به طول انجامید. 

پنج تن از شاهان فرانسوى این جنگ را تجربه کرده‌‏اند؛ طبیعتاً گاهى فرانسوى‌‏ها پیروز مى‏‌شدند و گاهى هم انگلیسى‏‌ها. درست در زمان شارل ششم، کشور فرانسه گرفتار ضعف و اغتشاش گسترده به علت طولانى شدن جنگ شد و در نتیجه مشکلات فرانسوى‌‏ها گسترش جدیدى پیدا کرد و چون تنه اصلى خاک انگلیس از صحنه نبرد دور بود، بیشترین صدمه را فرانسوى‏‌ها خوردند، لذا درگیرى به اغتشاش جدى در فرانسه انجامید. انگلیسى‏‌ها جسارت خودشان را اضافه کردند و بخش قابل توجهى از فرانسه را اشغال کردند.    

وقتى شارل ششم در 1422 از بین رفت در یک روز دو نفر ادعاى شاهى کردند، یکى از آنها به انگلیس وابسته بود و دیگرى فرانسوى و مستقل بود. چهره‏‌اى در این مقطع به وجود آمد به نام «ژاندارک». دختر دلیرى که رهبرى سیاسى، نظامى و اجتماعى جنوب فرانسه را عهده‌‏دار شد. مهم‏ترین کار او این بود که شهر اُرلئان را از محاصره انگلیسى‌‏ها خارج کرد، در آنجا شاه بعدى را به تخت نشاند و پس از آن براى آزاد سازى پاریس حرکت کرد. وى در پاریس شکست خورد و به دست مخالفان شاه جدید که خودش در به تخت نشاندن او نقش داشت اسیر شد و او را به انگلیسى‏‌ها فروختند؛ انگلیسى‏‌ها اول حکم زندانى و سپس حکم ارتداد او را صادر کردند و بعد هیزم بسیار زیادى در وسط میدان شهر تهیه کردند و ژاندارک را به آتش کشیدند. مى‏‌توان گفت: سوزاندن او به عنوان یک چهره مرتد در واقع یک مقوله مذهبى است که نمود پیدا کرده است. 

در جنگ‏‌هاى صلیبى تیره‏‌هاى مذهبى انگلستان و آلمان و فرانسه در کنار هم بودند و در جنگ علیه تمدن اسلامى شرکت مى‌‏کردند؛ اما این بار به دلیل اختلافات سیاسى، اجتماعى و هم چنین مذهبى، این جنگ‏‌ها درون تمدنى گردید؛ یعنى ژاندارک در مقطعى در زندان ماند تا رهبران مذهبى بتوانند براى ارتداد او دلایلى ارائه کنند. سوزاندن ژاندارک از او چهره‏‌اى افسانه‌‏اى ساخت و مردم فرانسه برانگیخته شدند و عناصر شارل هفتم را به چالش کشیدند و انگلیسى‌‏ها را هم اخراج کردند. در این مقطع، مردم شورش کردند و انگلیسى‏‌ها را از تنه اصلى خاک اروپا بیرون راندند و اوضاع کاملاً مساعد شد تا لوئى یازدهم به عنوان شاه ششم خاندان والووا از 1461 تا 1483 حکومت کند. 

وى تلاش کرد ملوک الطوایفى را در فرانسه از بین ببرد. نظام ملوک الطوایفى، نظام تقریباً فئودالى[3] است؛  یعنى خان‏ها و دوک‏ها و کُنت‏‌هایى در یک منطقه محدود روستایى یا شهرى حکومت مى‏‌کردند، حتى براى خودشان نیروى مسلح داشتند؛ بعداً ملوک الطوایفى به یک بورژوازى[4] شهرى تغییر ماهیت داد، یعنى همان آدمى که در روستا خان بود و 80-70-60-50 روستا را تحت قیمومیت خود داشت، حالا فرزندانش را مى‌‏فرستاد شهر که درس بخوانند، فرزندان، دیگر به روستا نمى‌‏آمدند و در شهر شرکتى ایجاد مى‌‏کردند و افرادى را در اختیار مى‌‏گرفتند و این ثروت، از کارکرد روستایى به کارکرد شهرى تبدیل مى‌‏شد یعنى یک قدرت جزء شهرى به وجود مى‌آمد که این‌ها پایه‏‌هاى بنیادى نظام بورژوازى شهرى را رقم مى‏‌زدند. در انتهاى قرون وسطى و ابتداى ورود به عصر جدید، (1481) قسطنطنیه سقوط مى‌‏کند و به دست مسلمین مى‌‏افتد و از اینجا به بعد قرون وسطى خاتمه پیدا مى‌‏کند. یکى از علائم و گزاره‌‏هاى ورود به عصر جدید، تغییر اجتماعى از نظام ملوک الطوایفى به نظام اجتماعى بورژوازى است. سایر تغییراتى که در عصر رنسانس مى‏‌بینیم مربوط به حیطه‏‌هاى دیگر است.    

 

کشتار پروتستان‏‌ها 

در حیطه اجتماعى تغییر کلیدى و بنیادى دیگر، کشتار پروتستان‏‌ها در زمان شارل نهم بود. وى که از 1560 تا 1576 حکومت کرد یک کودک 9 ساله بود و چون نمى‌‏توانست حکومت کند، مادرش، کاترین که زن مقتدرى بود حکومت را عهده‏‌دار شد. در این مقطع در روز 24 اوت 1572، حدود هشت هزار نفر مسیحى پروتستان توسط کاتولیک‏‌ها قتل عام شدند. این واقعه شدت جنگ‏‌هاى مذهبى را نشان مى‏‌دهد. (ما هنوز به مقوله کاتولیسم و پروتستانتیسم، ارتودوکسیسم نپرداختیم تا شدت درگیرى‏‌هاى مذهبى را نشان دهیم) مسیحى‏‌ها در غرب اروپا به یاد بود این روز عیدى دارند به نام سَن باتلِمى. جنگ‏‌هاى صد ساله به طور عمده بین کاتولیک‏‌ها و پروتستان‏‌ها بوده است ولى این کینه‏‌ورزى‏‌ها به قدرى عمق پیدا مى‌‏کند که هر روز در گوشه‏‌اى جنگ و خونریزى داریم. و اوج شدت آن را در عید سن باتلمى مى‌‏بینیم. شدت جنگ‏‌ها به قدرى زیاد بوده که حتى هانرى سوم که دو سال پس از شارل نهم روى کار آمده بود نیز قربانى مى‎‌‏شود و بدین ترتیب سلسله والوواها منقرض مى‌‏گردد. 

هر چه در تاریخ یونان باستان و رم نگاه مى‌‏کنیم و وارد قرون وسطى مى‏‌شویم، آنچه خیلى اهمیت دارد این است که تاریخ این تمدن را هیچ وقت عارى از جنگ نمى‌‏بینیم. 

همواره کشمکش‏‌ها و زد و خوردها استمرار داشته و گویى تمدن غرب با جنگ عجین بوده است. نکته مهمى که باید به آن توجه داشت، این است که هیچ حوزه تمدنى این قدر به دیگران لشکرکشى نکرده و در درون خودش تاخت و تاز نداشته و به دیگران حمله نکرده است. در تمدن مصر، آمریکاى کهن، چین، هند و... چنین سابقه‏‌اى نداریم. به هر جهت، رویکرد نظامى تمدن غرب از ابتدا گسترده بوده و جنگ با تاریخ تمدن غرب همزادى داشته است. 

عناصر تمدن شناس، اطلاق ویژه‏‌اى به قرون وسطى دارند آن هم قید عصر ایمان است، این کلمه خیلى معنا دارد یعنى قبل از آن، بشر غربى ایمان نداشته و بعد از آن هم ایمانش دستخوش تغییرات شده است. یعنى در قرون وسطى، ایمان شاخص است و حرف کلیدى را مى‏‌زند. همان گونه که ذکر شد جنگ‏‌هاى میان تمدنى کاتولیسم یا پروتستانتیسم اساساً حکایت از این دارد که درگیرى‏‌ها بر سر مقوله ایمان بوده و مؤلفه دین یکى از انگیزه‌‏هاى درگیرى و نیل به قدرت بوده است. 

اهمیت سیر تاریخى در بحث غرب‏شناسى، داشتن یک تلقى عمومى از این است که قرون وسطى را با عنصر دین و مؤلفه ایمان باید شناخت. قبلاً ذکر نمودیم که پایه دینى تمدن غرب را یهودیت ساخته است. بعداً در عصر جدید شاهد خواهید بود که مؤلفه ایسم‏‌هاى مختلف از دل تورات بیرون مى‌‏آید و ذات فلسفى آنها به کلام یهودى برمى‏‌گردد؛ اما قبل از آن باید ببینیم اصول و عقاید مسیحیت چیست؛ زیرا بستر دینى مسیحیت غرب و غرب مسیحى بر دین یهود استوار است و خود یهود به دلایل مختلف از جمله نژادپرستى، قادر نیست بسط پیدا کند، به این معنا لازم بود براى رشد خود از طریق محمل عمومى دیگرى اقدام کند، یعنى دین دیگرى را حریم امنیتى خود کند و در بستر آن رشد نماید. 

آنچه ما تحت عنوان غرب مسیحى مى‌‏شناسیم و حاشیه امنیتى دین یهود محسوب مى‌‏شود؛ بنیان‏‌هاى فکرى، فلسفى و دکترینال تمدن غرب، یهودى است. دین یهود شریعت و فقه دارد ولى دین مسیحیت ندارد. از این جهت مسیحیت در مؤلفه‏‌هاى فقهى و شرعى خود به یهود وابسته است.    

 

اصول دین مسیحیت 

شناخت اصول دین مسیحى براى ما بسیار اهمیت دارد. وقتى از اسلام نام مى‌‏بریم، مى‏‌بینیم توحید، نبوت و معاد اصول اساسى آن است. در بین شیعیان دو اصل امامت و عدل نیز بر این‌ها اضافه مى‌‏شود. بین تشیع و تسنن همین دو اصلى که کم و زیاد مى‌‏شود یک‌باره جهت عملکرد این دو متفاوت مى‏‌گردد. اصل امامت در تشیع یک وحدت عمل اجتماعى را رقم مى‏‌زند که متأثر از آن 150 میلیون شیعه متحد مى‌‏گردند در حالى که 850 میلیون اهل سنت از چنین اتحادى برخوردار نیستند. 

حال واقعاً اصول عقاید مسیحیت کدام است؟ وقتى مى‌‏گوییم فلانى مسیحى است، مؤلفه‏‌هاى کلیدى اثرگذار و اثرپذیر در مسیحیت چیست؟ اصول عقاید مسیحیت با فاصله دویست و پنجاه تا سیصد سال پس از میلاد حضرت مسیح به وسیله کنستانتین اول، امپراتورى رم به تصویب رسید، یعنى وقتى کنستانتین اول پذیرفت که مسیحى شود، مسیحیت را به دین رسمى امپراتورى تبدیل کرد و اعلام نمود که همگان باید مسیحى شوند. 

وى در سال 326 میلادى، مجلس بسیار بزرگى تشکیل داد و همه اسقف‏‌هاى مسیحى را جمع کرد و سرانجام تصمیم‏‌هاى نهایى در مورد مسیحیت آن‌جا گرفته شد؛ یعنى اصول دین مسیحیت آن‌جا تراشیده و تصویب شد. این اصول آن گونه که شما اصول دین خودمان را مى‌‏شناسید شفاف نیست؛ یعنى بیشتر شبیه یک آیین‌نامه است که در هشت مؤلفه خلاصه مى‌‏شود. این هشت مؤلفه در شناخت غرب جدید بسیار حائز اهمیت است و مشکلاتى که در قرون وسطى بوده و این‌که چرا بشر غربى به دین مسیحیت پشت پا زده است را تبیین مى‏‌کند. در این جلسه، اسقف‏‌ها حضرت مسیح را به نحو قاطعى به مقام الوهیت و مقام خدایى ارتقاء دادند و گفتند او همان خداست و اصول و عقاید مسیحى را با فرایندى متأثر از خدا بودن حضرت مسیح علیه‌‏السلام به پایین دسته‏‌بندى کردند. 

اصل اول: اولین اصلشان این است که کتب مقدس عهد عتیق و عهد جدید جملگى وحى و کلام خدا هستند و باید به آنها عمل کرد. 

عهد عتیق، تورات و کتاب یهودى‌‏ها است و کتب عهد جدید، انجیل‏‌هاى متفاوتى است که مى‌‏شناسید. یک فرد مسیحى باید به همه این‌ها معتقد باشد. این طور نیست که مثلاً کسى مسیحى باشد و کتاب یهودى‌ها را قبول نداشته باشد. 

این‌ها خیلى اهمیت دارد، ما فکر مى‌‏کنیم یهودى‌ها فقط به تورات معتقدند، مسیحى‌‏ها به انجیل و مسلمان‏‌ها به قرآن؛ در حالى که اینگونه نیست، هر کس که مسیحى است باید به همه این‌ها با هم معتقد باشد و آن‌ها را باور داشته باشد. 

اصل دوم: دومین اصل این است که از ازل، الوهیت و خداییت را سه شخص با هم همزمان داشته‏‌اند؛ این سه شخص عبارتند از: پدر، پسر و روح القدس. بر اساس این اصل مؤلفه‏‌اى براى اولین بار در نظام دینى بشر شکل پیدا مى‌‏کند به نام تثلیث (Trinity) یعنى مسیحیت از یک سو خداوند را واحد مى‏‌داند و از سوى دیگر براى ذات او سه جلوه (اقنوم) قائل است: 1. خداى پدر که خالق جهان است. 2. خداى پسر، که همان مسیح است. 3. خداى روح القدس که خداى فعال است و در دل بندگان حیات مى‏‌دمد. 

در طول تاریخ، دوگانه‏‌پرستى یا چندگانه پرستى وجود داشته است، ولى این‌ها مذاهب خیلى خیلى قدیمى هستند. 

یک نمونه از دوگانه‏‌پرستى یا ثنویّت، دین زرتشت است. زرتشتیان به خداى خیر و خداى شر معتقدند. نمونه دیگر دوگانه پرستى را در چین داریم: یِن و یانگ. یانگ عنصر مذکر بود و یِن عنصر مؤنث، یکى نماد شب و یکى نماد روز، یکى نماد خیر و یکى نماد شر، نماد خوبى و نماد بدى، نماد سفیدى و نماد سیاهى؛ اما از این مقطع به بعد، در نظام دینى بشر یک گزاره سه وجهى مى‌‏بینیم که تثلیث است و عبارتند از: پدر، پسر و روح القدس.  افرادى مثل اِکهارت که عارف و فیلسوف قرن دوازدهم یا سیزدهم است، پدر، پسر و روح القدس را توجیه عرفانى و فلسفى مى‏‌کنند که منظور از پدر، پسر و روح القدس چیست؟ مى‏‌گویند صلیب نماد تثلیث نهادین شده (پدر، پسر و روح‏‌القدس) در غرب است.

اصل سوم: سومین اصل این است که پسر (عیسى)، خداست و موقعى از لاهوت و عالم بالا تنزل کرده و بشر گردیده و به صورت عیسى در آمده است. آن‌ها معتقدند که عیسى در شرایط ویژه‌‏اى ایثار کرده و از عالم لاهوت وارد عالم ناسوت شده و حیات خود را براى نجات نسل بشر از گناه، قربانى کرده است. خوب این گناه چیست؟ منظور از این گناه همان گناه اول و نخستین است. گناه اول این بود که حضرت آدم از درخت ممنوع خورد و خدا او و همسرش را از بهشت بیرون راند؛ لذا در کلام مسیحى انسان به دلیل گناه نخستین پدر و مادرش، همواره گناهکار است، پس لازم است حضرت مسیح به زمین بیاید و با قربانى کردن خود، انسان را از این گناه نجات دهد. 

ما هرگز نمى‌‏توانیم خودمان را جاى انسان غربى قرار دهیم. زاویه نگاه انسان غربى این است که گناهى مرتکب شده، که خیلى هم بى‌‏جا و بى‌‏مورد نبوده یعنى حق داشته که بداند و خدا معتقد بوده که نباید بداند. شیطان کمک کرده و انسان موفق شده از میوه درخت ممنوع بخورد و چشمش به علم باز شود. حالا شرایطى پدید آمده و متأثر از این شرایط، انسان، گناهکار قلمداد شده است. این‌جا حضرت مسیح زمین مى‌آید و خودش را فدا مى‌‏کند تا این گناه را از انسان دور کند و وسایل غفران او را فراهم سازد. این وسایل غفران همان اعمال مسیحى است که در مذهب مسیح انجام مى‏‌شود. همان گونه که ما به توحید و معاد و سایر موارد، اعتقاد و باور قلبى داریم این‌ها هم به این گزاره‏‌ها اعتقاد قلبى دارند. 

اصل چهارم: چهارمین اصل این است که عیسى پس از مرگ به پا خواست و به آسمان‏‌ها صعود نمود و موقعى که وى از آسمان‌‏ها دوباره نزول نماید، رستاخیز مردگان صورت خواهد گرفت و جزاى اعمال آدمیان نصیبشان خواهد گردید. اصل چهارم مسیحى‌‏ها همان مقوله مهدویت است؛ یعنى بالاخره شخصى به نام مهدى خواهد آمد تا بشر را نجات دهد. یهودى‌‏ها به چنین شخصى مى‏‌گویند یوشع. البته ما معتقدیم عیسى برمى‌‏گردد ولى در رکاب حضرت حجت خواهد بود. 

اصل پنجم: پنجمین اصل این است که پاپ نماینده خدا در روى زمین و مصون از اشتباه و خطاست. این مصون از اشتباه و خطا بودن، یک حریم امنیتى و هاله‌‏اى از قداست دور پاپ کشید که وى از نقد مبرّاء شد و خطرى که به وجود آمد این بود که در تعامل بین قیصر و پادشاهان با پاپ، کلیسا آرام آرام فاسد شد و چون کسى قدرت نداشت بگوید شما اشتباه مى‏‌کنید، به تدریج آن‌ها در اشتباه و خطاى خود غوطه‏‌ور شدند و زمینه براى فروپاشى  مذهب در غرب آماده گردید. اگر اصول دین مسیحیت را آسیب‏‌شناسى کنیم، یکى از اشتباهات کلیدى همین جاست. 

اصل ششم: اصل ششم مى‏‌گوید به غیر از پدر و اهریمن، عده زیادى از اولیاء و مقدسین مسیحى و ملائکه وجود دارند که باید به آن‌ها هم ایمان داشت. مارى یا به تعبیرى مریم، مادر خداست و مانند یک شخصیت آسمانى در خور پرستش و تقدیس است. غیر از تندیس حضرت مسیح، مجسمه حضرت مریم را هم در کلیساها مى‌‏بینید که به تصویر کشیده شده است. 

اصل هفتم: اصل هفتم معتقد است: کسى که به این اصول ایمان نداشته باشد، گمراه و مرتد و مهدورالدم است و باید کشته شود.

اصل هشتم: این اصل مى‏‌گوید: مظهر خارجى آیین مسیح، صلیب است. چون مسیح به صلیب کشیده شده، آن را مقدس ارزیابى مى‏‌کنند. یعنى وقتى شما اعلام مى‌‏کنید نماد عینى دین مسیح صلیب است، اگر به این نماد توهین کردید، مثل این است که به پرچم یک کشور توهین کرده‏‌اید، به همه ایدئولوژى و تاریخ و فرهنگ آن‌ها توهین کرده‏‌اید. امروز وقتى نماد مسیحیت به چالش کشیده مى‌‏شود یعنى آن هفت اصل اول هم به چالش کشیده شده است.

همانگونه که در نظام مهندسى اجتماعى اسلام، فروعى داریم مانند نماز، روزه، حج، خمس، امربه‏‌ معروف و نهى از منکر، تولى، تبرى و ... که اهمیت دارند و با زندگى روزمرّه ما عجین شده‌‏اند؛ غربى‌‏ها نیز علاوه بر اصول هشت گانه مذکور فروعى دارند که زندگى آن‌ها را اداره مى‏‌کند. این فروع عبارتند از:    

 

فروع دین مسیحیت

1. غسل تعمید.

2. تثبیت که همان سن تکلیف است که فرد به بلوغ مى‌‏رسد و وارد کلیسا مى‌‏شود و لازم است پس از آن اعمالى را انجام دهد.

3. عشاء ربانى: معتقدند در شب آخر زندگى، حضرت مسیح علیه‌‏السلام قطعه نانى را تکه تکه  کرد و گفت این‌‏ها تکه‏‌هاى بدن من است و شرابى را به همه داد تا بنوشند و گفت این خون من است. اصطلاح نان و شراب، در ادبیات غرب بسیار به کار مى‏‌رود. معتقدند خوردن این نان و شراب باعث مى‌‏شود که انسان با خدا متحد شود.

4. توبه و اعتراف: انسان مسیحى بین خود و خدا واسطه‏‌اى دارد به نام کاردینال، اسقف و کشیش که نزد این‌ها مى‌‏رود و اعتراف مى‌‏کند. و بسته به نوع گناهى که مرتکب شده باید مبلغ خاصى را به حساب کلیسا بریزد. همین فرع چهارم یکى از دلایل پیدایش مکتب پروتستان در انتهاى قرون وسطى شد. یعنى وضع به گونه‌‏اى شده بود که توبه‌‏نامه مى‌‏فروختند. فرد گناهکار قیمت گناهان را مى‏‌پرسید و براساس مبلغى که هزینه آن گناه بود، توبه مى‏‌کرد. بر این اساس مبالغ هنگفتى در کلیساهاى سراسر دنیا جمع مى‌‏شد و به واتیکان منتقل مى‏‌گشت.

5. تشریفات محتضر: یعنى کسى را که مى‌‏خواهند اعدام کنند، کشیشى مى‏‌آورند تا تشریفات احتضار را به جا آورد و او را توبه دهد تا پاک وارد عالم دیگر شود.

6. ورود به کلیسا: انحصاری است و برای عموم نیست. تشریفاتی که برای راهبه‌ها و داوطلبان ورود به کلیسا است و باید آن را رعایت کنند.

7. تشریفات ازدواج: هر کدام از مذاهب به روش خاصی مراسم ازدواج را برگزار می‌کنند.

دریافت فایل پی دی اف

منبع: تیتر یک

نظرات (۱)

۲۰ تیر ۹۳ ، ۲۱:۵۸ تجمع عفاف و حجاب
در پی تلاش‌های صورت گرفته توسط حوزه علمیه آیت‌الله ایروانی مجوز برگزاری تجمع احیای فرهنگ حجاب و عفاف بیست و یکم تیرماه مصادف با روز ملی حجاب و عفاف توسط استانداری تهران صادر شد. این تجمع قرار است ساعت 17:30 شنبه، 21 تیرماه مقابل درب اصلی پارک ملت برگزار شود.

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/324772/%D9%85%D8%AC%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%B9%D9%81%D8%A7%D9%81-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D8%B3%D9%86%D8%AF

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">